به گزارش راهبرد معاصر؛ فصل دوم سریال «گاندو» به کارگردانی جواد افشار، در ادامه ماجراهای فصل اول این سریال، درباره یکی از تیمهای امنیتی ایران در تقابل با جاسوسها و جریانهای نفوذی است. این گروه که در فصل قبلی با سرویسهای جاسوسی آمریکا مقابله میکرد و به طور مشخص یکی از جاسوسهای آن یعنی «مایکل هاشمیان»(جیسون رضائیان) را به دام انداخت اینبار با ماجرایی به مراتب پیچیدهتر از فصل اول مواجه میشوند و مجبور میشوند برای ردیابی سوژههای خودشان به مناطق مرزی و حتی خارج از کشور هم بروند؛ سرویس جاسوسی انگلستان یا همان ام آی سیکس دشمن اصلی آنها در این فصل است. این گروه در حوزه سایبری و اقتصادی نیز با کارشکنیهای افراد مختلفی که در پوشش معاملهگر و کارگزار مالی فعالیت میکنند درگیری پیدا میکنند. آنها در این مسیر حتی به برخی از مسئولان ارشد دولتی و بعضی از اقوام و خویشاوندانشان نیز بر میخورند و این باعث پیچیدهتر شدن ماجرا شده است.
سریال «گاندو2» راوی یکی از خاکستریترین دوران تاریخ بعد از انقلاب اسلامی ایران است. سریالی که به دلیل قرار گرفتن در ژانر جاسوسی-امنیتی و نمایش تقابل و تعقیب و گریز بین دو جبهه خیر و شر در داستان، جاذبه و توان سرگرم کنندگی دارد، اما در عین حال، هم یک آرمان ملی قابل پیگیری برای آینده را مطرح میکند و هم یک سند عبرت بخش از امروز برای آینده و آیندگان است. ماجرایی که مشابه دیگری هم در تاریخ معاصر ایران دارد.
حدود 100 سال قبل گروهی که در تاریخ با نام «دلیران تنگستان» شهرت یافتهاند مبارزهای سخت و نفس گیر را علیه استعمارگران انگلیسی که بخشهایی از جنوب کشورمان را اشغال کرده بودند راه انداختند. رئیسعلی دلواری، نام رهبر این جنبش مردمی و ضداستعماری بود که توانست ضربات سختی به اشغالگران وارد کند. شهید دلواری به یک نماد و اسطوره در راه مبارزه با استعمار تبدیل شده است. اما واقعیت این است که طی سالهای اخیر نیز گروههایی شبیه به دلیران تنگستان و مردانی چون رئیسعلی دلواری کم نبوده اند. سریال «گاندو2» نمایش دهنده گروهی است که بیشباهت با دلیران تنگستان نیستند و سرگروه آنها –محمد- نیز یادآور رئیسعلی دلواری است. محمد (با بازی خوب و یکدست وحید رهبانی) گویی تکرار کننده دیالوگ ماندگار کاراکتر دلواری در سریال «دلیران تنگستان» است که بر سر نیروهای اشغالگر فریاد می زد: «آهای انگلیسی ! تو با من طرفی. دِ بیا بیرون لعنتی...»
ساخت چنین سریالی میتواند مخاطب جهانی نیز داشته باشد. مصداق بارز چنین دستاوردی، توئیت جنجالی سفیر انگلیس در تهران است که نوشت گاندو را می بیند و از آن لذت می برد. این نشان میدهد که این سریال توانسته ضربه کاری را به مخاطب انگلیسی وارد کند؛ واکنش سفیر انگلیس، مذبوحانه و از سر مکر و نشانه احساس ضعف است و او چنین واکنش نشان داده که القاء قدرت کند و بگوید ما بیدی نیستیم که از این بادها بلرزیم!
آیندهنمایی و ترسیم جامعه و جهان آینده، یکی از کارکردهای آثار هنری استراتژیک است. در هالیوود، هر سال دهها فیلم و سریال با مضامین این چنینی به نمایش در میآید. بهطور مثال، در بسیاری از این فیلمها، پیشرفتهای جامعه آمریکا در ۵۰ سال یا مثلا یک قرن بعد بازسازی میشود. برخی از این آثار نیز به بحرانهای جهان آینده میپردازند و از هماکنون اذهان عمومی را نسبت به آن بحرانها آماده میکنند یا جهانبینی و ایدئولوژی خاصی را در قالب فرجام جهان نمایش میدهند. حتی یکی از نمونههای مشابه «گاندو» با موضوع جاسوسی-امنیتی ماجرایی شبیه به «برجام» را چند سال قبل از وقوع آن پیشبینی کرده بود. در فصل هشتم سریال «24» رئیس جمهور آمریکا با رئیس جمهور یک کشور خیالی با نام «حسن» به تواقف هستهای رسیدند. متأسفانه این رویکرد پرجاذبه و تأثیرگذار در سینمای ایران نادیده گرفته شده است و بهجز تعداد انگشتشماری، طی همه سالهای اخیر، آثار چندان قابل ملاحظهای با گرایش به تصویرسازی آینده ساخته نشده است.
در سریال «گاندو 2» نیز اقدامی جسورانه در این جهت شده است؛ ماجرای نمایش دستگیری و محاکمه برخی از سران دولتی و خویشان نزدیک آنها را میتوان نوعی آیندهنمایی محسوب کرد. حتی اگر به واقع قرار بر چنین اتفاقی نباشد، اما آثار نمایشی و دراماتیک این خاصیت را دارند که میتوانند زمینه به فعل تبدیل کردن روایت هایشان از طریق تحریک و تهییج و آماده سازی اذهان عمومی را فراهم کنند.
همان طور که خیال پردازی سریال «24» درباره توافق هستهای با رئیسجمهور حسن، چند سال بعد به واقعیت تبدیل شد، داستان پردازی «گاندو 2» درباره برخورد قضایی با برخی مسئولان ارشد سابق که تخلفاتی انجام دادهاند نیز میتواند مدتی بعد رنگ واقعیت به خودش بگیرد.
ارجاع مستقیم و شبیه سازی به آدمهای واقعی، باعث افزایش جذابیت «گاندو2» و بالا رفتن حس و حال ژورنالیستی در این کار شده است. در روزهای پخش سریال بین افواه عمومی و نزد کاربران شبکه های اجتماعی در فضای مجازی، بارها شاهد بحث و انتشار مطلب درباره اینکه فلان کاراکتر در «گاندو» شبیه به چه کسی است بودهایم. این اتفاق باعث ایجاد موج و جلب توجه افکار عمومی هم نسبت به خود سریال و هم محتوای آن میشود. در آینده با مشاهده این سریال، مردم بهتر و بیشتر متوجه شرایط و جریانهای امروز در فضای سیاسی و مدیریتی ایران خواهند شد.
هر چند که «گاندو» یک سریال موفق به حساب میآید و امروز دیگر به یک برند معتبر در سریالهای تلویزیونی ایران تبدیل شده است، اما این اثر نیز خالی از اشکال نیست. شعارزدگی و سطحی بودن برخی از دیالوگها گاهی توی ذوق مخاطب میزند. طوری که میتوان «گاندو 2» را یک سریال پرحرف لقب بدهیم! سازندگان این سریال باید اطلاعات مدنظر خودشان را از راه انتقال غیرمستقیم و در بستر درام مطرح کنند تا برای مخاطب دلپذیرتر باشد. «گاندو 2» به ویژه در قسمتهای اخیرش از اکشن، تعلیق و معما خالی شد؛ درحالی که این عناصر از الزامات آثار جاسوسی-امنیتی هستند. شاید بتوان بزرگترین نقطه ضعف این سریال را کاریکاتوریزه کردن سازمان MI6 بدانیم. این مرکز قدرتمند و پیچیده در «گاندو 2» به شدت سادهسازی شده و از واقعیت فاصله دارد. نکته مهم این است که در یک سریال، هر چقدر قطب منفی یا جبهه شر قوی و پیچیدهتر باشد، قطب مثبت و جبهه خیر داستان نیز همدلی و همراهی بیشتری را نزد مخاطب بر میانگیزد. یعنی اگر در «گاندو» سرویس جاسوسی بریتانیا همچنانکه هست، مرموز و پیچیده به نمایش در میآمد، کار نیروهای امنیتی ایران نیز تحسین برانگیزتر جلوه می یافت.
با توجه به اینکه احتمالا سریال «گاندو» فصلهای آیندهای هم خواهد داشت، رفع این نقاط ضعف به ارتقاء و افزایش زیبایی و تأثیرگذاری این سریال منجر خواهد شد.